کد مطلب:315456 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:634

علل عدم حمل پیکر مقدس آن جناب به خیام
انتهی كلام ابی مخنف و در بعضی كتب مقاتل دیگر نقل شده كه حضرت خواست جسد شریف عباس را به خیمه آورد. عرض كرد مرا به خیمه مبر به این بیان كه:

قال اسحاق: ثم انحنی علیه لیحتمله ففتح العباس عینیه فرای اخاه الحسین یرید ان یحمله فقال له الی این ترید یا اخی فقال الی الخیمة فقال یا اخی بحق جدك رسول الله صلی الله علیه و آله ان لا تحملنی و دعنی فی مكانی هذا فقال لهاذا قال لانی مستحی من ابنتك سكینة و قد وعدتها بالماء و لم اتهابه و الثانی انا كبش كتیبتك و مجمع عددك فاذا رأونی اصحابك و انا مقتول فانما یقل عزمهم و یزل صبرهم فقال الحسین علیه السلام جزیت عن اخیك خیرا حیث نصرتنی حیا و میتا فقال فوضعه فی مكانه و رجع الی الخیمة الی آخر [1] .

اسحاق می گوید: امام حسین (ع) به روی پیكر مطهر برادرش عباس (ع) خم شد تا او را به سوی خیمه ها ببرد كه حضرت عباس (ع) چشمانش را گشود و برادرش را دید كه می خواهد او را ببرد. پس خطاب به امام حسین (ع) عرض كرد: مرا به كجا می بری ای برادر، حضرت فرمودند: به سوی خیمه ها آنگاه حضرت عباس (ع) عرض كرد: برادرم، تو را به حق جدت رسول خدا (ص) مرا با خود مبر و همین جا رهایم كن امام فرمودند: چرا؟ عباس (ع) عرض كرد: زیرا من از دخترت سكینه خجالت می كشم چرا كه به او وعده ی آب داده بودم ولی نتوانستم برایش آب ببرم و دیگر اینكه من سردار سپاه تو و عامل انسجام افراد تو هستم اگر یارانت مرا كشته ببینند، اراده ی آنان سست شده و صبرشان از كف می رود، در این حال امام حسین (ع) فرمودند: از جانب برادرت به پاداش نیكو برسی كه مرا در حال زندگی و مرگت یاری نمودی، راوی می گوید: امام حسین (ع) پیكر برادرش عباس را همان جا گذاشت و به سوی خیمه ها رفت.

و بعضی گفته اند از كثرت جراحات ممكن نشد. حمل آن جسد مطهر و یكی دیگر از نشانه ی تعداد آن است كه در تذكره سبط ابن جوزی از قاسم بن اجنع مجاشعی روایت كرده كه گفت: وقتی كه سرهای شهداء را وارد كوفه كردند، سواری دیدم كه



[ صفحه 218]



سر جوانی را كه بی محاسن بود و خط رویش نروئیده بود به گردن اسبش آویخته و صورت آن جوان مثل ماه شب چهارده بود. وقتی كه اسب سرش به زیر می برد آن سر نازنین به زمین می رسید. از او پرسیدم: این سر كدام مظلوم است؟ گفت: سر عباس بن علی. گفتم تو چه نام داری و كیستی؟ گفت: حرمله بن كاهل الاسدی. قاسم گفت چند روزی نگذشت كه دیدم صورتش سیاه شده بود [2] ، و حضرت ابوالفضل علیه السلام چنانچه روایت دارد در كربلا سی و چهار ساله بود و بعید است كه شخص به این سن امرد باشد و خط محاسنش نروئیده باشد و به اضافه آنكه در كتاب تذكره تعبیر به غلام نموده و غلام جوان نورس را گویند. پس احتمال قوی دارد كه همان اصغر باشد و در روز تاسوعا شهید شده باشد و در كتاب عمدة الطالب صریحا می گوید كه: جناب عباس الاصغر ابن امیرالمؤمنین علیه السلام و عمر بن علی و رقیة بنت امیرالمؤمنین علیه السلام مادرشان صهبا ثعلبه بوده و عبدالله و عباس اكبر بن امیرالمؤمنین علیه السلام و عثمان و جعفر مادرشان ام البنین علیهاالسلام بوده [3] و دیگر از نشانه های تعدد اختلاف در كیفیت شهادت و قتل آن جناب روایت ابی مخنف كه گفته عمود آهنی بر سر مقدس او وارد آوردند، پس از مركب افتاد به این بیان كه:

«فضربه رجل منهم لعنهم الله تعالی بعمود من حدید ففلق هامته [4] ؛ مردی از دشمنان كه خدا لعنتشان كند با عمودی آهنین ضربه ای به آن حضرت زد كه فرق مباركش شكافت». و فی نقل آخر فسقط مخ راسه علی كتفیه و انصرع عفیرا علی الارض یجوز بدمه و هو ینادی یا اباعبدالله علیك منی السلام [5] و در نقلی دیگر آمده: قسمتی از فرق سر مباركش بر روی كتفش افتاد كه موجب شد آن حضرت مانند ماهی سرخ گون بر زمین بیافتد و به خون آغشته گردد، در حالی كه صدا می زد: یا اباعبدالله، درود و سلام من بر تو باد.

و به روایت دیگر تیری به سینه ی مباركش آمد و از اسب افتاد.

«و قیل جائه سهم فاصاب صدره فانقلب عن فرسه و صاح الی اخیه



[ صفحه 219]



الحسین علیه السلام و قال ادركنی یا اباعبدالله [6] ؛ گفته شده تیری به سوی او آمد و به سینه اش اصابت نمود و آن حضرت از روی اسب واژگون شد و خطاب به برادرش امام حسین (ع) با صدای بلند عرض كرد: مرا دریاب یا اباعبدالله. و روایت دیگر فاحاطت به الاعداء فجدلوه صریعا [7] پس دشمنان او را محاصره كرده و با حملات سنگین او را بر زمین زدند.

پس خلاصه كلام است كه از قرائن و بیانات مذكوره مكشوف شد كه دو عباس از اولاد امیرالمؤمنین علیه السلام در كربلا بوده، عباس اصغر ابن علی علیه السلام كه در روز تاسوعا شهید شد و حضرت ابوالفضل العباس الاكبر علیه السلام صاحب آن فضائل و مناقب و مقامات عالیه مذكوره و مورد غبطه تمام شهداء روز عاشورا كه با ابی عبدالله علیه السلام به میدان مبارزت رفت و به روایت مفید (ره) به درجه ی رفیعه شهادت رسید والعلم عندالله تعالی.



[ صفحه 220]




[1] كبريت احمر ج 1 ص 158.

[2] تذكرة الخواص ص 104.

[3] عمدة الطالب ص 361.

[4] عوالم ص 284.

[5] كلمات الامام الحسين (ع) ص 472.

[6] عوالم ص 285.

[7] همان ص 575.